۱۳۸۸ مرداد ۱۲, دوشنبه

حساب ِ دل


گاه ضربان دل توان می گیرد، گاه اما بی توان.
گاه این دل کسر می شود از هرچه هست، هرچه نیست؛ گاه اما بعلاوۀ هرچه هست و نیست.
گاه حجم دل تقسیم می شود بر صفر ُ وسعتش میشود دلتنگی، گاه اما ضربدر یک میشود و بعد... جاودانگی.
اما تمام دارایی این دل: هزار معادله، مجهول؛ هزار فرضیه، مردود؛ هزار فرمول، مکتوم؛ هزار نمودار، مخطوط؛ و هزار حساب اما نامکتوب.
با این وجود اما این دل تنها یک مجذور است
مجذور یک بی نهایت
یک بی نهایت ِ عجیب
بی نهایت شبیه به عشق، شبیه به شوق ، شبیه به شور؛ حتی شبیه به شرّ !!!
بی نهایتی که جذر آن گاه صفر می شود، گاه یک؛ و اما گاه بی نهایت!!!
یک بی نهایتِ عجیب.
حساب این دل تنها شروع یک مجذور است؛ حساب ِ شروع یک صفر معنادار، با یک یکِ بی معنا.
حساب یک مجذور. یک بی نهایت. یک عجیب.

مجذور یک بی نهایت عجیب.