۱۳۸۸ شهریور ۲۹, یکشنبه

منفی در منفی . منفی در مثبت


حس های منفی، درست مثل خود شکل منفی (-)، فقط قادرن افق پیش رو یا پشت سرشون و ببینن، یه خط مستقیم افقی و که همیشه تو یه نقطه تموم میشه و باز از همون نقطه شروع میشه. این حس ها، توی سطحن، و فقط اونی و می بینن که حس می کنن!!
اما حس های مثبت؛ این حس ها درست مثل شکلشون (+) علاوه بر یه خط مستقیم افقی، یه خط عمود هم دارن که از آسمون بالا تا زمین پایین امتداد داره، به نوعی علاوه بر سطح، عمق هم دربر گرفته و بهترین خاصیتشون اینه که اونی و می بینن که هست!! 
حس های منفی دید آدمو همیشه خسته می کنن، و درست مثل همون خاصیت علامت منفی، وقتی کنار یه عدد میان، کلی ازش کسر می کنن؛ از انرژی و خلق و عاطفه گرفته، تا اعتماد به نفس و انگیزه و حتی ایمان!
اما حس های مثبت، کمک می کنن تا کمی چشمها از تواناییهای معنویشون هم استفاده کنن و به نوعی از یه بعدی دیدن قضایا دست بکشن و ماجراهای پشت پرده رو هم درنظر بگیرن، چیزایی که در عمق ِ سطوح پنهان شده و در ورای اتفاقات، و توی زمین و آسمونشون سیلان داره، مثل حکمت، مثل صلاح و مصلحت، یا حتی یه نشونه!  
گاهی وقتا که منفی می شم، فقط یه منفی تر می تونه مثبتم کنه، انقد که این خطِ ممتد ِ رو به افق رو کش بده ، بده ، بده؛ تا چشام خسته شن از هرچی افقی دیدنه و کمی به خط عمود ِ روبه بالا یا روبه پایین نگاه کنن و مثبت شم، درست مثل همون قانون منفی در منفی، مثبت (-×-=+).
اما خیلی وقته که از این حالت خسته شدم، اینکه منتظر یه منفی تر بشینم تا دگرگونم کنه و مثل یه زلزله چند ریشتری تکونم بده تا بلکه به خودم بیام. بگذریم که بعضی وقتا ریشترهای بالاتر هم تکونم نمیده!!
خیلی وقته دلم میخواد وقتی منفی میشم، خودم یه خط عمود بکشم رو هرچی حس منفیه و خودم خودمو مثبت کنم؛ یه خط عمود از جنس امید، از جنس توکل که از آسمون بالا میاد و تا زمین پایین امتداد پیدا می کنه.
کاش روزایی که منفی میشم، قدرت گرفتن اون نور و پیدا کنم، قدرت اینکه دستمو بالا بگیرم و از آسمونی ها کمک بخوام، قدرت اینکه دستمو پایین بگیرمو، تو همون حال به زمینی ها کمک کنم.
چند وقته اسیر منفی ها شدم و در آرزوی مثبتها موندم،
چند وقته درگیر قوانین حساب و ریاضیات شدم و با ریاضت کشیدن دارم حس های منفی و مثبت و حساب می کنم: 
کاش منفی ها رو مثبتها بی تاثیر بودن، تا هیچ منفی در مثبتی، منفی نمی شد.
 


۱۲ نظر:

نویسنده مهمان گفت...

کاش اسیر کاش ها نمی شدیم.

حیاط خلوت گفت...

حتي راه آسمونم از رو زمين ميگذره ، از درون خودت خودمون ميگذره ...
**

قدر مطلق يه عدد منفي با همون عدد تو حالت مثبت براره.. يعني كافيه دستگاه عددي رو عوض كني تا همون منفي يه چيز مطلق بدون هيچ علامتي ديده شه ، يعني خود خودش = قدر مطلق خودش ، قدر مطلق منفي بي نهايت برابر است با قدر مطلق مثبت بي نهايت برابر است با بي نهايت

قاصدک گفت...

هفته ی پیش توی شرکت به یکی از همکارا گفتم : "امروز از صبح انرژی منفی به آدم منتقل می کنی" ، تا عصری مسخره ام کردن !!

با اون قسمتش که گفتی "گاهی وقتا که منفی می شم، فقط یه منفی تر می تونه مثبتم کنه" بدجوری موافقم

من مدتیه روی خودم دارم کار می کنم که انرژی های منفی رو دور کنم
به چیزای بد فکر نمی کنم
دیگه بقیه اش توکل به خدا

ولی یه چیزی همیشه در مورد من وجود داشته
اینکه
من ، شادی های خودم رو دارم و غم دیگران رو
آرامش خودم و استرس دیگران
نمی دونم به صحبت شما ربط داشت یا نه
ولی خواستم بگم همینجوری
ببخشید پر حرفی شد
موفق باشی عزیزم

قاصدک گفت...

با اجازه لینک شدی که بیشتر بیام
قربونت

bestir گفت...

نگاه جالبی بود من هم مثل قاصدک هر بار حرف از انرژی - زدم به سخره گرفتنم دلم برای یک هم نگرش تنگ شده بود خیلی



ممنون

مجذور یک بی نهایتِ عجیب گفت...

*سرور
راه آسمون از رو زمین می گذره، سرور یادمه یه بار دیگه هم این جمله رو بهم گفتی، اما هرچی فکر می کنم، نمی دونم کجا
یه چیز مهم، خیلی عجیبه، من قدر مطلق رو کاملا فراموش کرده بودم، باورت میشه؟ انگار واسه اولین باره دارم این درسو یاد می گیرم، علاوه براون کاربردش رو تو دنیای واقعی درست مثل یه نور نامرئی احساس کردم که نجاتت میده، وقتی همیشه یه قدرمطلق کنار خودت داشته باشی ، اونوقت هیچ منفی و روت اثر نمیکنه
مرسی سرورم
از صمیم قلب

مجذور یک بی نهایتِ عجیب گفت...

*مهندس
یادمه یه جا خوندم دردناکترین آرزوها "ای کاش" است.

مجذور یک بی نهایتِ عجیب گفت...

*قاصدک
خیلی از چیزایی که ما درک می کنیم رو خیلی ها حتی به وجودش اعتقاد ندارن، ولی اعتقاد و تمسخر اونا از درک ما و حقیقت اون چیزا کم نمی کنه، از دست کسایی که آگاهی ندارن، ناراحت نشو، بالاخره یه روز میرسه که اونم آگاهی پیدا می کنه.
درمورد غم و شادی ای هم که گفتی، کمی سردرگم شدم و درست منظورت و نفهمیدم، راستش فکر می کنم واسه اینکه بخوای اینجا کم بنویسی، نصف حرفاتو قورت دادی، راحت باش عزیزم و هرقدر که دلت یاری می کنه بنویس، مطمئن باش من همۀ همه رو می خونم بدون اینکه یه واو جا بندازم، حتی اگر دوست داشتی "همینجوری "بنویسی بازم خوشحال میشم.
ولی گمون نمی کنم جمله ت بی ربط با این حرفها باشه، بالاخره حرف دله، فقط به نظر من غمها و شادیها بین همه درتعاملن، با این وجود بیشتر ناراحتیهای من سرچشمه ش خودم هستم...
مرسی از لینک کردن، بازم سربزن، خونه خودتونه.

مجذور یک بی نهایتِ عجیب گفت...

*bestir
انرژیهای هم سو و موافق، مثل قطبهای مخالف آهنربا همدیگه رو جذب می کنن. امیدوارم همراهها واقعی ت رو برای نگرشهات پیدا کنی.
مرسی از حضورت

پـریـســــــــ آ گفت...

ّشاید خودمون باعث میشیم تا
منفی روی ما اثر بیشتری داشته باشه.
نمی دونم
شاید هم یه قانونه

Unknown گفت...

خیلی راهه....

خیلی راهه تا اونجا که از زندگی و مردگی تک بعدی دست بکشم و راه و رسم پرواز رو یاد بگیرم . ...چون فقط با پریدن میشه از بالا همه چیزو نگاه کرد...

آخه ما آدمیم ....آخه ما رو زمینیم ....طبیعتمون فقط روبرو رو دیدنه .....

یه وقتایی به خودم میام و از بیرون خودمو میبینم ....اونقدر منفی وار قدم زدم تو این جاده که از سرب سخت ترو سرد تر شدم ....

نمیدونم کی ؟ کجا ؟ چه وقت ؟ یکی میاد....یه دستی میاد ...یه باطنی...که یه خط عمود روی افقم بکشه ....منتظرم

شایدم قراری نیست کسی بیاد ولی آخه انگار از درون هم چیزی قرار نیست بجوشه ....

کار منفی از خستگی...پژمردگی ...دل مردگی گذشته ... آره ..ایمان هم دیگه از بین رفته .
مثبتا هم دیگه پیزوری شدن...میان و فقط مثل یه نسیم و دستی روی روح میکشن و انتهای اثرشون یه قدرت کاذب چند ساعته ست و یه لبخند بی رنگ چند ثانیه ای ...

یعنی کسی هم اون بالا هست ؟؟...آسمونیایی هم اگه باشن سالهاست خوابیدن !

راستشو بخوای اینجا دیگه ریاضی هم فکر نکنم بتونه پارتی بازی کنه ....اینجا منفی در منفی دیگه مثبت نیست منفی در منفی یعنی منفی به توان دو !!!


ال ...ال ..وووو... الووووو


من از دیار منفیها صحیت میکنم ...فعلا اینجا آسمون ابریه و حتی دیگه بارون نمیاد ...اینجا هیچ خبری نیست ...آنجا چه خبر ؟


تو را به جان آفتاب قسم ... چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی به شکوفه هابه باران برسان سلام ما را

Unknown گفت...

ستایش میکنم این جمله رو "کاش منفی ها رو مثبتها بی تاثیر بودن، تا هیچ منفی در مثبتی، منفی نمی شد"
اما انگار تو جمله بالا این ریاضی لعنتی درست کار میکنه !!!
مثبت شدن دست خودمون نیست.