۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

این بار تو


گاه که زبانم بسته است، دست به سوی آسمانت می گشایم و صدایت می کنم...
حال که دستانم بسته است، چشم به سوی آسمانت می گشایم...
این بار تو صدایم کن!

۷ نظر:

حیاط خلوت گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
حیاط خلوت گفت...

يعني صدا مي‌كنه ؟
اصلاً مي بينه ؟ يا شايد به قول بنده خدايي رفته تعطبلات ؟

حتماً هست و حتماً مي‌بينه فقط كاش مي‌دونست ما به اندازه اون صبور نيستيم!
**

خيلي قشنگ نوشته بودي مصي

نویسنده مهمان گفت...

صدا کن مرا صدای تو خوب است

قاصدک گفت...

ما صدای گریه مان به آسمان رسید
از خدا چرا صدا نمی رسد ؟

مجذور یک بی نهایتِ عجیب گفت...

*سرور
آره هست، می بینه، می شنوه، یه کارایی هم داره می کنه، اتفاقا همون شب بهش گفتم، عین جمله تو، که اندازه خودش صبر ندارم، ولی نفهمیدم بهم چی گفت، این روزا صداشو نمی‌شنوم :(

*مهندس پنگول جونی
اشاره خوبی بود... صداى تو سبزينه‌ى آن گياه عجيبیست كه درانتهاى صميميت حزن مى‌رويد...

*قاصدک
از آسمون صدا میاد، اما ما نمی‌شنویم
اون همیشه صدامون می کنه، ولی نمی‌دونم چرا گاهی کمک نمی کنه که صداشو بشنویم!!

زروان ازلی گفت...

زندگی ما چیزی جز صدای او نیست.چگونه امکان دارد صدایمان نکند و زنده باشیم؟

نظر گذاشتن را خیلی سخت کرده اید.کسی که اکانت گوگل یا اپن آی دی نداشته باشد نمی تواند نظر بدهد

Unknown گفت...

نمیدونم ...نمـــــــــــــــیدونم

اون بالا کسی هست ؟؟ یعنی اصلا اون کسی که ما فکر میکنیم هست ؟


یا نه نیست ؟

شایدم هست ولی ما باید تو ماهیتش تجدید نظر کنیم !
شایدم نگاه ما خرابه !!

یعنی اون بالا کسی هست واقعا ؟؟

کسی که بشنوه ؟ کسی که بی صدا صدام کنه ؟

کسی که برای عشق بازی باهاش نیاز به کلمه وحتی تفکر نباشه ؟؟ کسی که صدا نیست ...کسی که کَس نیست ...کسی که مثل هیچی نیست ...بی نام و همه چیز


کسی که عاشق من باشه و من معشوق اون ؟؟

نمیدونم